کد مطلب:30766
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:21
در اين چهار قضيه تناقض وجود دارد; چگونه مي توان آن را توجيه كرد: 1 خداوند عالم مطلق است ; 2 خداوند قادر مطلق است ; 3 خداوند خيرخواه مطلق است ; 4 شرور وجود دارد.
بحث اساسي اين است كه آيا در نظام كلّ جهان , شرور قابل حذفند و به عبارت ديگر: آيا جهان منهاي شرور ممكن است ياآن كه بر خلاف آن چه كه در نظر بَدْوي تصور مي شود حذف آن ها از جهان , يعني جهان منهاي شرور, غير ممكن است و نبودن مصائب مساوي است با نابودي جهان ؟ به بيان ديگر: شرور جهان از خيرات آن تفكيك ناپذيرند.
شرور به طور كلي از خيرا غير قابل تفكيك هستند, زيرا شروري كه از نوع فقدانات و اعدامند و به عبارت ديگرخلاءهايي از قبيل جهل و عجز و فقر كه در نظام آفرينش وجود دارد, تا آن جا كه به نظام تكوين ارتباط دارد, از قبيل عدم قابليت ظرفيت ها و نقصان امكانات است ; يعني در نظام تكوين براي هر موجودي هر درجه از نقص است , به علت نقصان قابليت قابل است , نه به علت امساك فيض , تا ظلم يا تبعيض تلقي شود. آن چه از اين امور به عدم قابليت ظرف ها و نقصان امكانان مربوط نيست , همان ها است كه در حوزهء اختيار و مسئوليت و ارادهء بشر است و بشربه حكم اين كه موجودي مختار و آزاد و مسئول است , بايد خود و جامعه را بسازد و خلاءها را پر كند. اين كه انسان اين چنين آفريده شده و چنين مسئوليتي دارد, جزئي از طرح نظام احسن است . اما شروري كه وجودي هستند, دروجود خود في نفسه خيرند. جنبهء شرّ بودن آن ها به حكم اين كه نسبي و اضافي است و از لوازم جدانشدني وجودحقيقي آن ها است , از جنبهء خيريت آن ها تفكيك ناپذير است . وقتي جهان را در مجموع نظر قرار دهيم , ناچاريم بپذيريم كه در نظام كل و در توازن عمومي , وجود اختلاف و تفاوت ضروري است , چون اگر اختلاف و تفاوت وجودنداشته باشد, از كثرت و تنوع و موجودات مختلف خبري نخواهد بود و زشت و زيبا و مفاهيم ديگر بي ارزش خواهندشد.(1)
عالم و قادر بودن و هر صفت كمالي كه وجود داشته باشد, همه در خداوند سبحان وجود دارد و خداوند به آن هامتصف مي شود و ناميده مي شود, از طرف ديگر خداوند عاجز و جسم و مركّب و ظالم نيست و هرگونه صفتي كه از نقص و كاستي ناشي مي شود و خداوند از اتصاف به آن ها منزه است , ناميده مي شود.
آن چه واقعاً وجود دارد و جعل و خلق و عليت به آن تعلق مي گيرد, وجود حقيقي است , نه وجود اضافي وشرور مطلقاً, مجعول و مخلوق بالتبع و بالعرض هستند, نه مجعول بالذات . شرور يا اَعدامند يا وجوداتي كه منشأ عدم در اشياي ديگر هستند و از آن جهت شرند كه منشأ عدمند.
با توجه به مطالبي كه ذكر شد, عدم تناقض بين نسبي بودن شرور در عالم هستي و صفات ثبوتيه خداوند روشن مي شود. وانگهي شرور نسبي است . مرگ فلان قاتل براي خانواده اش شر است , ولي براي جامعه حيات است . زهرمار براي مار و براي تصفيهء هوا خير است , ولي اگر به انساني نيشي بزند, شر تلقي مي شود.
اساساً جعل و خلق از ناحيهء خداوند فقط به وجود حقيقي تعلق مي گيرد, نه به اَعدام و نه به وجود مضاف ; از اين رو وجود شرور به نقصان در ظرفيت و قابليت قابل بر مي گردد و اساساً تناقض در اين خصوص راه ندارد.
(پـاورقي 1.استاد شهيد مرتضي مطهري , عدل الهي , ص 179تا 182
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.